Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «الف»
2024-04-23@09:47:56 GMT

کتاب‌‌های کرایه‌‌ای

تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۵۷۴۸۸

خرید قسطی گوشی آیفون، سامسونگ، شیائومی و ... | پرداخت در محل

مطالب پیشنهادی

در دوره‌‌ای کتاب‌‌های کرایه‌‌ای رسم بود. تک و توک در سطح شهر کتابفروشی‌‌هایی پیدا می‌‌شدند که برای رعایت حال کتابخوان‌‌ها در قبال دریافت مبلغی پول کتاب کرایه می‌‌دادند. وجود این نوع کتابفروشی‌‌ها جای کمبود کتابخانه‌‌های عمومی را پُر می‌‌کرد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

 

در بزرگترین تخفیف سال فرادرس ۵۵ درصد تخفیف بگیرید!

مطالب پیشنهادی

   مشتری کتاب‌‌های کرایه‌‌ای هم کم نبود؛ بیشتر در سنین پایین. چه التزامی در ما ایجاد می‌‌کرد خواندن این کتاب‌‌های کرایه‌‌ای. جالب اینکه این جور کتاب‌‌ها زودتر از کتاب‌‌های خریداری شده خوانده می‌‌شد. ملزم می‌‌شدیم ظرف مدت کوتاهی یک کتاب حجیم را تند و تند بخوانیم تا وقت کم نیاوریم و مشمول پرداخت مبلغ اضافی نشویم. این مبلغ اضافی با پول جیبی آن روزمان نمی‌‌خواند. درحالی که با مبلغ اضافه می‌‌شد یک کتاب دیگر نیز کرایه کرد. همین کتاب‌‌های کرایه‌‌ای ما را به تدریج تندخوان هم کرد؛ بدون اینکه کلاس تندخوانی رفته باشیم. 

   شب‌‌های بلند زمستان را خیلی خوب به یاد دارم. برای صرفه‌‌جویی در وقت، جلسات قرائت کتاب داشتیم؛ بدین‌‌ترتیب که دور کرسی جمع می‌‌شدیم، یکی بلند صفحاتی از کتاب را می‌‌خواند و دیگران نشسته یا درازکش گوش می‌‌سپردند؛ مثل قصه‌‌های مادربزرگ‌‌ها برای بچه‌‌ها. یکی که خسته می‌‌شد دیگری زحمت خواندنش را می‌‌کشید. همین طور به نوبت یک کتاب دست به دست دور کرسی می-چرخید و با صدای بلند خوانده می‌‌شد. بلافاصله جای کتاب خوانده شده را کتابی دیگر از همان کتاب‌‌های کرایه‌‌ای پُر می‌‌کرد. به یاد ندارم کتاب جذاب و خوشخوانی در کتابفروشی موجود باشد اما نخوانده باشیم. 

بدون سرمایه ساعتی 42 هزار تومان درآمد داشته باش!

مطالب پیشنهادی

   عمده این کتاب‌‌های کرایه‌‌ای در اطراف رمان دور می‌‌زد. کتاب‌‌های رمان با روحیه نوجوانی ما بیشتر جور می‌‌آمد. حسابی سرگرممان می‌‌کرد. هرچند، اکنون که پا به سن گذاشته‌‌ام نگاه آن روزها را درباره رمان ندارم. ترجیح می‌‌دهم کتاب‌‌های جدی و غیررمان بخوانم. هرچه رمان خوانده‌‌ام مربوط به آن سال‌‌های دور است. اگرچه کتاب‌‌های رمان کم بود اما همان هم که بود می‌‌خواندیم. رمان‌‌هایی چون: «بینوایان»، «برادران کارامازوف»، «قمارباز»، «دن کیشوت»، «خوشه‌‌های خشم»، «جنگ و صلح»، «دایی جان ناپلئون»، «باغ آلبالو»، «پیرمرد و دریا»، «جان شیفته»، «کلبه عمو تُم»، «سه تفنگدار»، و ... از جمله رمان‌‌های معروف آن دوره بود که در بین رمان-خوان‌‌های حرفه‌‌ای زیاد خوانده می‌‌شد. برخی از این کتاب‌‌های رمان از بس کرایه داده شده بود و دست به دست چرخیده بود از ریخت افتاده بود. صفحاتش بوی کهنگی می‌‌داد. نشان می‌‌داد پُرمشتری است و هواخواه زیاد دارد. لذا برای کرایه کردنش باید نوبت می‌‌گرفتیم. اینطوری نبود که هر وقت درخواست کنیم دراختیارمان قرار داده شود. چند روزی باید در نوبت می‌‌خوابیدیم.

   با همین کتاب‌‌های کرایه‌‌ای خیلی زود عادت به مطالعه پیدا کردیم. عادت به کتابخوانی در آن روزها که آنچنان خبری از رسانه‌‌های صوتی و تصویری نبود بسیار مغتنم بود. اسباب سرگرمی ما بود. چه شور و هیجانی در جمع ما ایجاد می‌‌کرد خواندن برخی کتاب‌‌ها. هیچ چیز جای آن را نمی-گرفت. مثل سایه به ما چسبیده بود و رهایمان نمی‌‌کرد. آنقدر برای ما شوق‌‌انگیز بود وقتی که رمان دلخواه جدیدی چاپ می‌‌شد و روي پيشخوان کتابفروشی در ردیف کتاب‌‌های کرایه‌‌ای خودنمایی می-کرد. انگار دنیا را به ما داده باشند. کتاب‌‌های جدید شوق خواندن در ما ایجاد می‌‌کرد. برای همین، پایمان مدام در کتابفروشی بود تا رمان‌‌های جدید را بقاپیم؛ به طوری که کتابفروشی محل، ما را به اسم می‌‌شناخت. ضمن اینکه گهگاهی هوایمان را داشت. آقارسول کتابفروش برای اینکه حساب و کتاب از دستش درنرود یک دفتر بزرگ داشت عناوین کتاب‌‌های کرایه‌‌ای را با نام مشتری و ذکر تاریخ یادداشت می‌‌کرد. آقارسول این دفتر را همیشه در کشوی میزش پنهان می‌‌کرد. هر وقت سر و کارش با آن می‌‌افتاد روی میز آفتابی می‌‌شد. آقارسول کتابفروش آنقدر مشتری داشت که صبح‌‌های جمعه هم کرکره‌‌ کتابفروشی‌‌اش بالا بود. 

ماهیانه 30میلیون درآمد داشته باش

مطالب پیشنهادی

   آن روزها آنقدر تشنه خواندن بودیم که می‌‌خواستیم هر کتابی که به دستمان می‌‌رسد در دَم ببلعیم! به محض اینکه این کتاب تمام می‌‌شد کتابی دیگر در دست می‌‌گرفتیم. از خواب و تفریحاتمان می-زدیم تا صفحات بیشتری از کتاب مورد نظرمان را بخوانیم. بگذریم از اینکه کتاب‌‌هایی بودند که کرایه داده نمی‌‌شدند و این خاطرمان را می‌‌آزرد. ناگزیر می‌‌شدیم به هر نحوی که شده خریداری کنیم. مبلغی که بابت خرید کتاب می‌‌پرداختیم چند برابر یک کتاب‌‌ کرایه‌‌ای بود.

   شمار کتاب‌‌های خوانده شده افتخاری برای ما محسوب می‌‌شد. بر خود می‌‌بالیدیم که این تعداد کتاب خوانده‌‌ایم و این تعداد کتاب در دست خواندن داریم. راستش، از این جهت یک سر و گردن خود را بالاتر از دیگران احساس می‌‌کردیم؛ از دیگرانی که سر و کاری با کتاب نداشتند و اصلا خواندن در برنامه زندگی‌‌اشان نبود. از شما چه پنهان، آنقدر که برای خواندن کتاب‌‌های مورد علاقه ولع داشتیم برای درس خواندن نداشتیم. یک وقت متوجه می‌‌شدیم درس‌‌ها تلنبار شده و چیزی به روزهای امتحان باقی نمانده. اصلا شعارمان آن روزها این بود: «کتاب را عشق است»! دغدغه‌‌ زیادی نسبت به درس خواندن و درس پس دادن نداشتیم. به همین رو غالبا با تجدیدیِ پاره‌‌ای دروس، سال‌‌های تحصیل را طی می‌‌کردیم؛ کاری که با شماتت والدین همراه بود.

می‌خوای بدونی چقدر انگلیسی بلدی؟ رایگان خودت رو محک بزن!

مطالب پیشنهادی

   ناگفته نماند خوانش‌‌های تکراری هم داشتیم. گاه یک رمان را دو یا سه بار می‌‌خواندیم و درباره پاره‌‌ای فرازهای مهم آن اظهار نظر می‌‌کردیم؛ بس که به ذائقه‌‌امان شیرین می‌‌آمد. احساس می‌‌کردیم در صحنه‌‌های آن حضور داریم. با شخصیت‌‌های آن حس می‌‌گرفتیم. برخی شخصیت‌‌ها ما را می-گرفت. دوست داشتیم در چهره آنها جلوه‌‌گر شویم. رمان تاریخی بینوایان یکی از آنها بود. به طوری که اسامی شخصیت‌‌های آن را هنوز که چند دهه از آن دوران می‌‌گذرد با مشخصات کامل به یاد دارم؛ نام‌‌هایی چون: ژان والژان، تناردیه، کوزت، فانتین، ماریوس، از جمله نام‌‌هایی است که در شاه‌‌نشین ذهنم حک شده است و همینطور کتاب‌‌های دیگر. 

   این فرصت‌‌های مطالعاتی دست نمی‌‌داد مگر در سایه همین کتاب‌‌های کرایه‌‌ای که امروزه جایشان در سطح شهر خالی است.  

بزرگترین مرجع چوب روسی در ایران

مطالب پیشنهادی

منبع: الف

کلیدواژه: مطالب پیشنهادی آن روزها یک کتاب

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.alef.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «الف» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۵۷۴۸۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

ببینید | اشک و بغض حمید محمدی هنگام خواندن یک خبر بد روی آنتن زنده

261 215

برای دسترسی سریع به تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان اپلیکیشن خبرآنلاین را نصب کنید. کد خبر 1898075

دیگر خبرها

  • چاپ یک‌رمان پلیسی دیگر از فردریک دار/«آموزش آدمکشی» در بازار نشر
  • عرضه رمان ایرانی «باغ کَج» در بازار نشر
  • ببینید | اشک و بغض حمید محمدی هنگام خواندن یک خبر بد روی آنتن زنده
  • پادشاه داستان‌های ترسناک چگونه اولین گام را برداشت؟
  • کتاب‌های ادبیاتی جذاب
  • کتاب های پرفروش سال ۱۴۰۳
  • چرا خواندن کتاب های روان شناسی به زندگی شخصی ما کمک می کنند
  • این سه کتاب را بخوانید و خودتان را بیشتر دوست داشته باشید
  • جنگ موقعیت‌های دراماتیکی برای نوشتن دارد
  • پادشاه داستان های ترسناک چگونه اولین گام را برداشت؟